2 سال پیش
زمان مطالعه : 15 دقیقه
تحلیل بنیادین (Fundamental) چیست؟
چه کسی از تحلیل بنیادی استفاده می کند؟
تحلیل بنیادی عمدتا از بررسی سرمایه گذاری های بلند مدت یا براساس ارزش، برای پیدا کردن سهام مناسب استفاده می کند. تحلیلگران سهام همچنین از تحلیل بنیادی برای ارائه اهداف قیمت و توصیه به مشتریان (به عنوان نمونه، توصیه خرید، نگهداری یا فروش) استفاده خواهند کرد. مدیران شرکت ها و حسابداران مالی نیز از تحلیل بنیادی برای تحلیل و افزایش کارایی و سود آوری شرکت و مقایسه شرکت در برابر رقبا استفاده می کنند. وارن بافت یکی از مشهور ترین سرمایه گذاران بنیادی جهان، مروج تحلیل بنیادی است.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (Fundamental analysis) روشی است که ارزش ذاتی اوراق بهادار را با بررسی عوامل اقتصادی و مالی ارزیابی می کند. تحلیلگران بنیادی هر عواملی را که بر ارزش اوراق بهادار تاثیر می گذارد را مطالعه می کنند، از عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصادی و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصاد خرد مانند اثر بخشی مدیریت شرکت مورد توجه قرار می گیرد.
هدف نهایی تحلیل بنیادی این است که سرمایه گذار بتواند با توجه به قیمت فعلی سهم به این نتیجه برسد که سهم بیش از ارزش خود قیمتگذاری شده است یا ارزشی کمتر از قیمت بازار دارد.
این روش تحلیل سهام برخلاف تحلیل تکنیکال است. در تحلیل تکنیکال جهت قیمت ها از طریق تحلیل سابقه بازار مانند حجم و قیمت پیش بینی می شود.
در این رابطه بخوانید : قرارداد هوشمند در بلاک چین چیست و چگونه کار می کند؟
نکات کلیدی
- تحلیل بنیادی روشی برای تعیین ارزش واقعی یا «قیمت عادلانه» سهام است.
- تحلیل گران بنیادی به دنبال سهامی هستند که در حال حاضر با قیمتی بالاتر یا پایین تر از قیمت واقعی آن معامله می شوند.
- اگر ارزش یا “قیمت عادلانه” یک سهم، بالاتر از قیمت بازار باشد، سهام با ارزش تلقی می شود و در این مرحله خرید توصیه می شود.
- تحلیل گران تکنیکال، تحلیل بنیادی را نادیده گرفته و به مطالعه سابقه روند قیمت سهام می پردازند.
درک تحلیل بنیادی
تلاش تمام تحلیل های سهام این است ارزش گذاری درست یک اوراق بهادار در بازارهای بالا دستی را تشخیص دهند. معمولا برای تشخیص اوراق بهادارهایی که بدرستی در بازار قیمت گذاری نشده اند، تحلیل های بنیادی از بعد بزرگ به کوچک صورت می گیرند.
معمولا تحلیلگران برای دستیابی به ارزش متعارف بازار یک سهم، قبل از تمرکز بر عملکرد شرکت های خصوصی، ابتدا به ترتیب: وضعیت کلی اقتصاد و سپس قدرت یک صنعت خاص را مطالعه می کنند.
تحلیل بنیادی برای ارزیابی ارزش سهام یا هر نوع اوراق بهادار دیگری، از داده های عمومی استفاده می کند. به عنوان نمونه، یک سرمایه گذار می تواند با بررسی عوامل اقتصادی مانند نرخ سود و وضعیت کلی اقتصاد، تحلیل بنیادی ارزش اوراق بهادار را انجام دهد، سپس اطلاعات مربوط به ناشر اوراق بهادار، مانند تغییرات احتمالی در رتبه بندی اعتباری را مطالعه کند.
در سهام، تحلیل بنیادین از بررسی سودها، درآمدها، میزان معاملات آتی، بازده سهام، حاشیه سود و سایر داده ها برای تخمین ارزش واقعی و پتانسیل رشد ارزش آتی شرکت استفاده میکند. همه این اطلاعات در صورت های مالی شرکت موجود است.
سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی
یک تحلیلگر براساس داده های عمومی در دسترس، مدلی برای تخمین ارزش تقریبی قیمت سهم یک شرکت ایجاد می کند. بر اساس نظر تحلیل گر، این ارزش تنها تخمینی از قیمت سهم یک شرکت در مقایسه با قیمت فعلی بازار است. برخی تحلیلگران ممکن است قیمت تقریبی خود را به عنوان ارزش ذاتی شرکت ذکر کنند.
اگر یک تحلیلگر ارزش سهم را بالاتر از قیمت فعلی سهم، در بازار محاسبه کند، ممکن است آن سهم را با ارزش یا مناسب خرید اعلام کند. دنبال کننده های آن تحلیلگر از این توصیه استفاده می کنند. و اگر ارزش ذاتی پایین تری نسبت به قیمت فعلی بازار را پیش بینی کند، ارزش سهام بیش از حد در نظر گرفته می شود و توصیه فروش صادر می شود.
سرمایه گذارانی که از این توصیه ها استفاده می کنند، انتظار دارند که بتوانند سهامی را با توصیه های مطلوب خریداری کنند، زیرا چنین سهم هایی احتمال افزایش بیشتر در طول زمان را دارند. به همین ترتیب، انتظار می رود که سهام با رتبه های نامطلوب احتمال سقوط بیشتری داشته باشند. چنین سهامی یا مناسب خرید های کوتاه مدت هستند یا باید از سبد سهام حذف شوند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکل تعریف کلمه بنیادی این است که می تواند هرچیزی را که مربوط به شرایط اقتصادی یک شرکت می شود، را پوشش دهد. بدیهی است که این اطلاعات شامل درآمد و سود هستند، اما می توانند شامل هرچیزی از سهم بازار یک شرکت تا کیفیت مدیریت آن باشند.
عوامل مهم مختلف را می توان به دو دسته کمّی و کیفی دسته بندی کرد. معنای مالی این اصطلاحات با تعاریف استاندارد آنها تفاوت چندانی ندارد. در اینجا معنی آنها را در فرهنگ لغت اصلاحات مشاهده می کنیم:
- کمی- «اطلاعاتی که می توان با اعداد و مقادیر نشان داد»
- کیفی- «ماهیت یا استاندارد چیزی است نه مقدار آن»
در این زمینه، تحلیل های بنیادی کمّی به صورت اعداد، سخت هستند. آنها مشخصه قابل اندازه گیری یک کسب و کار هستند. به همین دلیل بزرگترین منبع داده های کمّی، صورتحساب های مالی می باشند. سود، درآمد، دارایی ها و موارد دیگر را می توان با دقت زیادی اندازه گیری کرد.
تحلیل های بنیادی کیفی نامحسوس تر هستند. می توانند شامل کیفیت مدیران کلیدی یک شرکت، تشخیص نام تجاری آن، ثبت اختراع و تکنولوژی اختصاصی باشند.
همچنین بخوانید : آزمون تورینگ (Turing Test) چیست؟
نه تحلیل کیفی و نه تحلیل کمّی به تنهایی خوب نیستند. بسیاری از تحلیلگران از ترکیب آنها استفاده می کنند.
پارامترهای مهم تحلیل های بنیادی
چهار اصل در تحلیل بنیادی وجود دارد که تحلیلگران همیشه در بررسی شرکت لحاظ می کنند. همه آنها بیشتر کیفی هستند تا کمی. آنها شامل موارد زیر می باشند:
- مدل کسب وکار: حوزه فعالیت شرکت چیست؟ این مدل آنقدر ها هم ساده نیست. اگر مدل کسب و کار یک شرکت مبتنی بر فروش ساندویچ های فست فود باشد، آیا به معنی کسب درآمد از آن است؟ یا فقط به معنای داشتن حق امتیاز آن است؟
- مزیت رقابتی: موفقیت دراز مدت یک شرکت تا حد زیادی به توانایی آن در حفظ مزیت رقابتی و نگه داشتن موقعیت آن بستگی دارد. مزایای رقابتی قدرتمند، مانند نام تجاری کوکاکولا و تسلط مایکروسافت بر سیستم عامل کامپیوتر، باعث ایجاد حفره ای در اطراف یک کسب و کار می شود که به آن اجازه می دهد رقبا را دور نگه داشته و از رشد و سود برخوردار شود. هنگامی که یک شرکت می تواند به مزیت رقابتی دست یابد، سهامداران آن می توانند چندین دهه پاداش خوبی دریافت کنند.
- مدیریت: برخی معتقدند که مدیریت مهمترین ملاک سرمایه گذاری در یک شرکت است. اگر رهبران شرکت نتوانند برنامه را به درستی اجرا کنند، کاملا منطقی است که حتی بهترین کسب و کارها نیز محکوم به شکست هستند. در حالی که ملاقات و ارزیابی واقعی مدیران برای سرمایه گذاران خرده فروشی دشوار است، می توانید به وب سایت شرکت مراجعه کرده و رزومه اعضای برتر و اعضای هیئت مدیره را بررسی کنید. آنها در کارهای قبلی چقدر خوب عمل کردند؟ آیا اخیرا تعداد زیادی از سهام خود را خارج کردند؟
- حاکمیت شرکتی: حاکمیت شرکتی، سیاست های موجود در یک سازمان را نشان می دهد که بیانگر روابط و مسئولیت های بین مدیریت، مدیران و ذینفعان است. این سیاست ها در منشور و آیین نامه شرکت همراه با قوانین و مقررات شرکت تعیین و تنظیم می شوند. شما می خواهید با شرکتی کار کنید که به طور اخلاقی، منصف، شفاف و کارآمد اداره می شود. پس توجه کنید که مدیریت به حقوق و منافع سهامداران احترام می گذارد یا خیر. اطمینان حاصل کنید که ارتباط آنها با سهامداران شفاف، واضح و قابل درک است. اگر این اطلاعات را پیدا نکردید، احتمالا به این دلیل است که آنها نمی خواهند شما متوجه این مسائل شوید.
همچنین مهم است که حوزه فعالیت یک شرکت را در نظر بگیریم: پایگاه مشتری، سهم بازار بین شرکت ها، رشد عظیم صنعت، رقابت، مقررات و چرخه های کسب و کار. یادگیری درباره اینکه چگونه عملکرد این حوزه به سرمایه گذار درک عمیق تری از سلامت مالی شرکت می دهد.
صورتهای مالی: تحلیل های کمی که باید در نظر گرفته شوند
صورتهای مالی، ابزاری است که یک شرکت توسط آن اطلاعات مربوط به عملکرد مالی خود را فاش می کند. پیروان تحلیل بنیادی از اطلاعات کمّی جمع آوری شده از صورت های مالی برای تصمیم گیری در زمینه سرمایه گذاری استفاده می کنند. سه صورت مالی مهم عبارت است از سود و زیان، ترازنامه، صورت جریانات نقدی.
ترازنامه
ترازنامه، دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام یک شرکت را در یک زمان معین نشان می دهد. ترازنامه بر این اساس نامگذاری می شود که ساختار مالی یک کسب و کار به روش زیر توازن داشته باشد:
حقوق صاحبان سهام+ بدهی ها= دارایی ها
دارایی ها منابعی را که یک کسب و کار در زمان معینی در اختیار داشته یا کنترل می کرده است را نشان می دهد. این دارایی ها شامل پول نقد، موجودی و ماشین آلات و ساختمان ها می شود. طرف دیگر معادله نشان دهنده ارزش کل سرمایه گذاری شرکت برای بدست آوردن آن دارایی ها است. سرمایه گذاری ناشی از بدهی ها یا حقوق صاحبان سهام است. بدهی ها نشان دهنده قرض ها هستند (که باید بازپرداخت شوند)، در حالی که حقوق صاحبان سهام نشان دهنده کل ارزش پولی است که مالکان به شرکت اختصاص داده اند، از جمله سود های انباشته که سود سال های گذشته است.
صورت سود و زیان
درحالی که ترازنامه در بررسی یک شرکت رویکردی آنی دارد، صورت سود و زیان عملکرد شرکت را در یک بازه زمانی خاص اندازه گیری می کند. از نظر فنی، شما می توانید یک ترازنامه را برای یک ماه یا حتی یک روز داشته باشید اما گزارش سود و زیان شرکت های دولتی را فقط به صورت ۳ ماهه و سالانه خواهید دید.
صورت سود و زیان اطلاعاتی در مورد درآمدها، هزینه ها و سود ارائه شده در نتیجه عملیات تجاری آن دوره را ارائه می دهد.
صورت جریانات نقدی
صورت جریانات نقدی نشان دهنده ورود و خروج نقدینگی در یک دوره مشخص است. به لحاظ فنی، صورت جریانات نقدی بر فعالیت های نقدینگی زیر متمرکز است:
- جریان نقدی ناشی از سرمایه گذاری (CFI): پول نقدی که سرمایه گذاری در دارایی ها و همچنین درآمد حاصل از فروش سایر مشاغل، تجهیزات یا دارایی های بلند مدت استفاده می شود
- پول نقد از محل تامین مالی (CFF): پول نقدی که از محل صدور و استقراض وجوه پرداخت می شود
- عامل جریان نقدی (OCF):پول نقد حاصل از عملیات تجاری روزانه
صورت جریانات نقدی از این جهت مهم است که یک شرکت نمی تواند وضعیت نقدینگی خود را دستکاری کند. بسیاری از حسابدارها، متهورانه می توانند سودهای بدست آمده را دست کاری کنند، اما جعل پول موجود در بانک دشوار است. به همین دلیل، برخی از سرمایه گذاران از صورت جریانات نقدی به عنوان یک معیار پایدارتر برای شناخت عملکرد شرکت استفاده می کنند.
نکته:
تحلیل بنیادی برای استنباط در مورد ارزش و چشم انداز های یک شرکت، از نسبت های مالی بدست آمده از داده های صورت های مالی یک شرکت استفاده می کند.
مفهوم ارزش ذاتی
یکی از فرضیات اولیه تحلیل های بنیادی این است که قیمت فعلی بازار سهام، معمولا ارزش شرکت را از روی داده های عمومی منتشر شده به صورت کامل نشان نمی دهد. فرض دوم این است که ارزش منعکس شده از داده های بنیادی شرکت به احتمال زیاد به ارزش واقعی سهام نزدیک تر است.
تحلیلگران اغلب از این ارزش واقعی فرضی، به عنوان ارزش ذاتی یاد می کنند. با این حال، باید توجه داشت که استفاده از عبارت “ذاتی” در ارزش گذاری سهام، مفهوم متفاوتی دارد نسبت به آنچه در سایر زمینه ها مانند اختیار معامله استفاده می شود. قیمت گذاری اختیار معامله از محاسبه استاندارد برای ارزش ذاتی استفاده می کند. با این حال، تحلیلگران از مدل های پیچیده مختلف برای رسیدن به ارزش ذاتی سهام استفاده می کنند. هیچ استاندارد جهانی برای محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت وجود ندارد.
به عنوان نمونه، فرض کنید سهام یک شرکت 20 دلار معامله می شود و پس از تحقیقات گسترده درباره شرکت، یک تحلیلگر ارزش آن را 24 دلار محاسبه می کند. تحلیلگر دیگری همان تحقیقات را انجام می دهد اما ارزش آن را 26 دلار دلار محاسبه می کند. بسیاری از سرمایه گذاران میانگین این ارزیابی ها را در نظر می گیرند و فرض می کنند که ارزش ذاتی سهام ممکن است نزدیک به 25 دلار باشد. اغلب سرمایه گذاران این ارزیابی ها را به این دلیل در نظر میگیرند که می خواهند سهامی بخرند، که با قیمت های بسیار کمتر از ارزش ذاتی معامله می شوند.
این موضوع منجر به فرضیه سوم تحلیل بنیادی می شود: در بلندمدت، بازار سهام، اطلاعات بنیادی را منعکس می کند. مشکل این است که هیچ کس نمی داند که «بلند مدت» به چقدر زمان اشاره می کند. می تواند چند روز یا چندسال زمان ببرد.
در اینجا هر آنچه در مورد تحلیل بنیادی نیاز بود را توضیح دادیم. با تمرکز بر یک کسب و کار خاص یک سرمایه گذار می تواند ارزش ذاتی یک شرکت را ارزیابی کند و فرصت هایی را برای خرید ارزان پیدا کند. سرمایه گذاری، زمانی نتیجه می دهد که بازار به اطلاعات بنیادی دست یابد.
نقد تحلیل بنیادی
بزرگترین نقد تحلیل بنیادی عمدتا از دو گروه است:طرفداران تحلیل تکنیکال و پیروان نظریه بازار کارا.
تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال، شکل اولیه دیگری از تحلیل اوراق بهادار است. به بیان ساده، تحلیلگران تکنیکال سرمایه گذاری های خود را فقط بر اساس حرکات قیمت و حجم سهام تنظیم می کنند. با استفاده از نمودارها و سایر ابزار ها، آنها تمایل به معاملات سریع دارند و معمولا اطلاعات بنیادی را نادیده می گیرند.
اصول اولیه تحلیل تکنیکال این است که بازار به همه چیز تخفیف می دهد. همه اخبار مربوط به یک شرکت روی سهام تاثیر می گذارد. بنابراین، حرکات قیمت سهام بینش بیشتری نسبت به اطلاعات بنیادی خود آن کسب و کار را ارائه می دهند.
نظریه بازار کارا
پیروان نظریه بازار کارا (the efficient market hypothesis) با نام اختصاری (EMH)، معمولا با تحلیلگران بنیادی و تکنیکال اختلاف نظر دارند.
نظریه بازار کارآمد ادعا می کند که اساساً شکست بازار از طریق تحلیل بنیادی یا تکنیکال امکان پذیر نیست. از انجا که بازار به طور موثری تمام سهام را قیمت گذاری می کند، هرگونه فرصت برای بازده مازاد، بلافاصله توسط بسیاری از شرکت کنندگان در بازار از بین می رود. این امر باعث می شود که هیچکس نتواند در بلندمدت، از بازار پیشی بگیرد.
مثال
برای نمونه شرکت کوکاکولا را در نظر بگیرید. تحلیل کوکاکولا بدون در نظر گرفتن نام تجاری آن ناقص است. زیرا هر کسی می تواند شرکتی را راهاندازی کند که شکر و آب میفروشد، اما تعداد کمی از آن شرکت ها شناخته شده اند. نمی توانیم مطمئن باشیم نام تجاری کوکاکولا دلیل موفقیت آن است اما مطمئن باشید که این برند یک جزو ضروری در موفقیت روزافزون این شرکت است.
تحلیل بنیادین با ارزیابی ارزش دارایی ها، درآمد، بدهی ها و وام های شرکت کوکاکولا انجام می شود. مرکز آماری SCIMARKET، منبع محبوبِ تحقیقات مالی، با مقایسه معیارهای عینی مانند درآمد، سود و رشد، به ویژه در زمینه صنایع نوشیدنی بزرگ تر، آغاز می شود. توجه داشته باشید که درآمد کوکاکولا در سه ماهه دوم سال 2021، 41 درصد افزایش یافت، درحالی که صنایع نوشیدنی بزرگ تر تنها 25 درصد رشد درآمد داشته اند. یک تحلیلگر بنیادی می تواند نتیجه گیری کند که شرکت کوکاکولا نسبت به شرکت های معمولی در همان صنعت جایگاه بهتری برای کسب سود در بستر فعلی بازار دارد.
مراحل تحلیل بنیادی چیست؟
به طور کلی، تحلیل بنیادی با بررسی صورت های مالی شرکت و بررسی نسبت های مختلف و معیارهای دیگر، شرکت های فردی را ارزیابی می کند و برای ارزیابی ارزش ذاتی یک شرکت براساس درآمدها، سود، هزینه ها، ساختار سرمایه، جریانهای نقدی و غیره استفاده می شود. معیارهای شرکت را می توان با همتایان و رقبای صنعت مقایسه کرد. در نهایت، این اطلاعات را می توان با بازارهای بالادستی یا محیط اقتصادی بزرگتر مقایسه کرد.
چه کسی از تحلیل بنیادی استفاده می کند؟
تحلیل بنیادی عمدتا از بررسی سرمایه گذاری های بلند مدت یا براساس ارزش، برای پیدا کردن سهام مناسب استفاده می کند. تحلیلگران سهام همچنین از تحلیل بنیادی برای ارائه اهداف قیمت و توصیه به مشتریان (به عنوان نمونه، توصیه خرید، نگهداری یا فروش) استفاده خواهند کرد. مدیران شرکت ها و حسابداران مالی نیز از تحلیل بنیادی برای تحلیل و افزایش کارایی و سود آوری شرکت و مقایسه شرکت در برابر رقبا استفاده می کنند. وارن بافت یکی از مشهور ترین سرمایه گذاران بنیادی جهان، مروج تحلیل بنیادی است.
تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی
تحلیل تکنیکال هیچ گونه اظهار نظر مالی را مورد بررسی یا تحلیل قرار نمی دهد. در عوض، معامله گران تکنیکال به دنبال الگوهای کوتاه مدت در نمودار هستند تا سیگنال های قیمت، روندها و حرکات معکوس را شناسایی کنند. معامله گران تکنیکال، تمایل دارند وارد موقعیت های کوتاه مدت شوند و لزوماً به دنبال ارزش گذاری بلند مدت نیستند. انگیزه تحلیل تکنیکال تا حد زیادی توسط روانشناسی بازار هدایت می شود.
تحلیل بنیادی همیشه جواب می دهد؟
خیر، مانند هر استراتژی یا تکنیک سرمایه گذاری دیگری، تحلیل بنیادی همیشه موفق نیست. این واقعیت که تحلیل بنیادی ارزش پایین یک سهم ر ا نشان می دهد، تضمین نمی کند که آن سهم به زودی رشد کند و به ارزش ذاتی برسد. همه چیز به این سادگی نیست. درواقع، رفتار قیمت واقعی تحت تاثیر عوامل بی شماری است که ممکن است تحلیل بنیادی را تضعیف کند.
سرمایه گذاران و تحلیلگران اغلب از ترکیب تحلیل های بنیادی، تکنیکال و کمّی در ارزیابی پتانسیل شرکت برای رشد و سود آوری استفاده می کنند.
ترجمه شده توسط مجله خبری نیپوتو
در نیپوتو مارکت امکان خرید و فروش دوج کوین برای شما فراهم شده است.
خرید و فروش ارزهای دیجیتال از امروز شروع کنید
ممکن است علاقه مند باشید
ثبت دیدگاه
لیست نظرات (0)
انتخاب سردبیر
مفاهیم پایه
بیشتر بخوانید